روزمره یک صندوق دار فروشگاه
چرا و چگونه متن خوانی برای یادگیری زبان آلمانی؟
اگر به دنبال یادگیری زبان آلمانی از طریق متون ساده و درعینحال کاربردی هستید، این داستان کوتاه برای شماست. در این ماجرا، با دنیای روزمره یک صندوقدار فروشگاه آشنا میشویم که چگونه با مشتریان تعامل میکند، پول خرد را میشمارد، محصولات را اسکن میکند و در عین حال باید همیشه خوشرو باشد. این متن در سطح مقدماتی قرار دارد و برای کسانی که تازه شروع به یادگیری زبان آلمانی کردهاند، بسیار مناسب است. با مطالعه چنین داستانهایی، نهتنها مهارت خواندن خود را تقویت میکنید، بلکه واژگان مرتبط با محیط کار، خرید روزانه و گرامر پایهای را هم به تدریج میآموزید. از طرفی، آشنا شدن با موقعیتهای واقعی کمک میکند بتوانید راحتتر در دنیای واقعی ارتباط برقرار کنید و تجربهٔ ارزشمندی از زبان آلمانی به دست آورید. پس اگر آمادهاید، این داستان کوتاه و دوستانه را بخوانید، با ترجمهٔ فارسی مقایسه کنید و واژگان جدید را به حافظهٔ بلندمدت خود بسپارید. در پایان هم برایتان فهرستی از کلمات کلیدی و پرتکرار مرتبط با فروشگاه، خرید، مشتری و صندوق آماده کردهایم تا این تجربه یادگیری را تکمیل کنید.
Der Alltag eines Kassierers im Supermarkt
Hallo! Mein Name ist Tobias, und ich arbeite als Kassierer in einem kleinen Supermarkt in meiner Stadt. Jeden Morgen wache ich um sieben Uhr auf und frühstücke. Danach fahre ich mit dem Bus zur Arbeit. Um acht Uhr beginnt meine Schicht. Zuerst kontrolliere ich meine Kasse und zähle das Wechselgeld. Dann begrüße ich meine Kolleginnen und Kollegen. Wir sprechen kurz über unsere Aufgaben und verteilen die Arbeit.
Ich sitze hinter der Kasse und warte auf die ersten Kunden. Wenn jemand kommt, sage ich freundlich: „Guten Tag! Wie kann ich Ihnen helfen?“ Die Kunden legen ihre Waren auf das Band, und ich scanne die Produkte einzeln. Ich achte darauf, dass der Preis auf dem Display stimmt. Danach frage ich: „Möchten Sie eine Tüte?“ oder „Haben Sie eine Kundenkarte?“ Die meisten Kunden zahlen mit Karte, manche aber auch bar.
Ich gebe Wechselgeld zurück, wenn sie bar bezahlen. Manchmal ist es hektisch, besonders am Wochenende, wenn viele Menschen einkaufen. Trotzdem versuche ich immer, freundlich zu bleiben und ein Lächeln zu zeigen. Meine Pausen verbringe ich oft mit meinen Kollegen im Aufenthaltsraum. Wir trinken Kaffee oder essen etwas Kleines.
Nach der Pause gehe ich zurück zur Kasse und bediene weiter die Kunden. Manchmal frage ich nach, ob sie alles gefunden haben oder ob sie etwas Bestimmtes suchen. Wenn ein Produkt falsch ausgezeichnet ist oder der Barcode nicht funktioniert, rufe ich meinen Vorgesetzten. Er hilft mir dann weiter.
Um sechzehn Uhr endet meine Schicht. Ich zähle das Geld in der Kasse, schließe meine Kasse ab und verabschiede mich von den Kollegen. Danach gehe ich noch einkaufen oder fahre direkt nach Hause. Ich mag meinen Job, weil ich gerne mit Menschen arbeite und jeden Tag neue Gesichter sehe. Natürlich ist es auch anstrengend, aber es macht mir Spaß.
سلام! اسم من توبیاس است و من به عنوان یک صندوقدار در یک سوپرمارکت کوچک در شهرم کار میکنم. هر روز صبح ساعت هفت بیدار میشوم و صبحانه میخورم. بعد با اتوبوس به محل کار میروم. شیفتم ساعت هشت شروع میشود. ابتدا صندوق را بررسی میکنم و پول خرد را میشمارم. سپس به همکارانم سلام میکنم. ما کمی درباره کارهایمان صحبت میکنیم و وظایف را تقسیم میکنیم.
من پشت صندوق مینشینم و منتظر اولین مشتریها هستم. وقتی کسی میآید، دوستانه میگویم: «روز بخیر! چه کمکی میتوانم بکنم؟» مشتریها اجناسشان را روی نوار میگذارند و من محصولات را یکییکی اسکن میکنم. دقت میکنم که قیمت روی نمایشگر درست باشد. سپس میپرسم: «کیسه میخواهید؟» یا «کارت مشتری دارید؟» بیشتر مشتریها با کارت پرداخت میکنند، اما بعضی هم نقدی.
اگر نقدی پرداخت کنند، من پول خرد را برمیگردانم. گاهی اوقات، بهویژه آخر هفتهها، بسیار شلوغ میشود. با این وجود سعی میکنم همیشه خوشرو بمانم و لبخند بزنم. وقت استراحتم را اغلب با همکاران در اتاق استراحت میگذرانم. قهوه مینوشیم یا چیزی کوچک میخوریم.
بعد از استراحت دوباره به صندوق برمیگردم و به مشتریها خدمات میدهم. بعضی وقتها میپرسم آیا همهچیز را پیدا کردهاند یا دنبال کالای خاصی هستند. اگر محصولی اشتباه قیمتگذاری شده باشد یا بارکد آن مشکل داشته باشد، رئیس بخش را صدا میکنم تا کمکم کند.
ساعت چهار بعدازظهر شیفتم تمام میشود. پول را در صندوق میشمارم، صندوق را میبندم و از همکاران خداحافظی میکنم. بعد یا خرید میکنم یا یکراست به خانه میروم. من شغلم را دوست دارم چون کار با مردم را میپسندم و هر روز چهرههای جدیدی میبینم. البته خستهکننده هم هست، ولی برایم لذتبخش است.
لیست واژگان آلمانی همراه با ترجمه دقیق و روان
واژگان مربوط به فروشگاه و صندوق
der Kassierer / die Kassiererin – صندوقدار |
die Kasse – صندوق |
das Wechselgeld – پول خرد (مانده پول) |
das Band – نوار نقاله (محل گذاشتن کالاها) |
das Produkt – محصول، کالا |
واژگان مربوط به مشتری و پرداخت
der Kunde / die Kundin – مشتری |
die Kundenkarte – کارت مشتری |
bar bezahlen – پرداخت نقدی |
mit Karte bezahlen – پرداخت با کارت |
die Tüte – کیسه خرید |
واژگان کاری و شغلی
die Schicht – شیفت کاری |
der Vorgesetzte – رئیس بخش، سرپرست |
der Aufenthaltsraum – اتاق استراحت |
die Kollegin / der Kollege – همکار |
das Geld zählen – پول را شمردن |
واژگان مربوط به فعالیتهای روزانه
aufwachen – بیدار شدن |
frühstücken – صبحانه خوردن |
einkaufen – خرید کردن |
der Bus – اتوبوس |
nach Hause fahren – به خانه رفتن (با وسیله نقلیه) |
دیدگاهتان را بنویسید